کافه گلدون

محل تبلیغ شما محل تبلیغ شما

ماجرای کتک‌خوردن زن جوان از عاشق دلخسته‌

ا
ماجرای کتک‌خوردن زن جوان از عاشق دلخسته‌

پربیننده ترین اخبار حوادث

زن جوان که با وعده ازدواج اغفال و اموالش از سوی عاشق دروغگو بالا کشیده شده بود، از محلی که زندانی شده بود گریخت و به پلیس پناه برد.

زن ۲۵ ساله که با چهره ای مضطرب و پریشان وارد کلانتری سپاد مشهد شده بود با افشای یک حادثه تلخ به مشاور و مددکار اجتماعی گفت: حدود یک سال قبل از همسرم طلاق گرفتم چراکه او به مواد مخدر اعتیاد داشت و مدام مرا کتک می زد. بعد از این ماجرا برای آن که بتوانم هزینه های زندگی ام را تامین کنم نگهداری از یک مرد سالمند را پذیرفتم و پرستاری از او را آغاز کردم.

خلاصه با هر سختی و مشقتی بود کار می کردم تا زندگی ام دچار مشکل نشود اما حدود یک ماه قبل آن مرد سالمند از دنیا رفت و من هم که بیکار شده بودم به ناچار به منزل خواهرم رفتم. آن جا بود که با «ساحره» آشنا شدم. او نیز مانند من زن جوانی بود که بعد از طلاق از همسرش به طور مجردی زندگی می کرد.

آن روز ساحره مرا به منزل خودش دعوت کرد. من هم که احساس تنهایی می کردم برای شروع معاشرت با او به منزلش رفتم. عصر همان روز جوانی به نام «همایون» به منزل ساحره آمد و به من ابراز علاقه کرد. او مدعی بود قصد ازدواج با مرا دارد. خلاصه او طی چند روز اعتماد مرا با چرب زبانی و جملات عاشقانه اش جلب کرد به طوری که حتی سوگند یاد کرد جز ازدواج و زندگی مشترک با من، هدف دیگری ندارد. او گفت منزلی را اجاره می کند تا در کنار یکدیگر خوشبخت شویم.

پربیننده ترین اخبار حوادث

زن جوان که با وعده ازدواج اغفال و اموالش از سوی عاشق دروغگو بالا کشیده شده بود، از محلی که زندانی شده بود گریخت و به پلیس پناه برد.

زن ۲۵ ساله که با چهره ای مضطرب و پریشان وارد کلانتری سپاد مشهد شده بود با افشای یک حادثه تلخ به مشاور و مددکار اجتماعی گفت: حدود یک سال قبل از همسرم طلاق گرفتم چراکه او به مواد مخدر اعتیاد داشت و مدام مرا کتک می زد. بعد از این ماجرا برای آن که بتوانم هزینه های زندگی ام را تامین کنم نگهداری از یک مرد سالمند را پذیرفتم و پرستاری از او را آغاز کردم.

خلاصه با هر سختی و مشقتی بود کار می کردم تا زندگی ام دچار مشکل نشود اما حدود یک ماه قبل آن مرد سالمند از دنیا رفت و من هم که بیکار شده بودم به ناچار به منزل خواهرم رفتم. آن جا بود که با «ساحره» آشنا شدم. او نیز مانند من زن جوانی بود که بعد از طلاق از همسرش به طور مجردی زندگی می کرد.

آن روز ساحره مرا به منزل خودش دعوت کرد. من هم که احساس تنهایی می کردم برای شروع معاشرت با او به منزلش رفتم. عصر همان روز جوانی به نام «همایون» به منزل ساحره آمد و به من ابراز علاقه کرد. او مدعی بود قصد ازدواج با مرا دارد. خلاصه او طی چند روز اعتماد مرا با چرب زبانی و جملات عاشقانه اش جلب کرد به طوری که حتی سوگند یاد کرد جز ازدواج و زندگی مشترک با من، هدف دیگری ندارد. او گفت منزلی را اجاره می کند تا در کنار یکدیگر خوشبخت شویم.



تعداد بازديد : 37
تاریخ انتشار: جمعه 24 تير 1401 ساعت: 14:25

بخش نظرات این مطلب


ليست صفحات

تعداد صفحات : 0

دوستان و همکاران

با مرجع گرافیک دوست شوید !

محل لگوهای شما محل لگوهای شما محل لگوهای شما محل لگوهای شما محل لگوهای شما محل لگوهای شما محل لگوهای شما محل لگوهای شما محل لگوهای شما محل لگوهای شما محل لگوهای شما محل لگوهای شما محل لگوهای شما محل لگوهای شما محل لگوهای شما محل لگوهای شما
تمامی حقوق سایت و قالب برای((کافه گلدون)) محفوظ می‌باشد و هرگونه سؤاستفاده و کپی برداری پیگرد قانونی دارد | کپی رایت ۲۰۱۳
طراحی و سئو: تهران گراف ترجمه: یکتا بلاگ